دیده اندر ماتم بانوی عالم گریه کن
دختر صدیقه ی کبرای خاتم گریه کن
در عزای ناخدای کشتی صبر و بلا
زینب کبری سپه سالار دشت کربلا
گریه کن اندر عزای آن که طوفان بلا
از مدینه سیر دادش تا سوی شام بلا
در عزای خواهر سلطان مظلومان حسین
گریه کن ای دیده از اعماق جان با شور و شین
گاه در محراب خون بیند علی مرتضی
گاه صد پاره جگر بیند امام مجتبی
گاه اندر نوک نی بیند سری همچون قمر
گاه اندر مجلس آن بی حیا در طشت زر
کوه صبر و استقامت زینب کبراست او
اسوه ی تقوا و دانش دختر مولاست او
کاروان سالار بر جمع اسیران زینب است
کز غم مرگ حسین مادام در تاب و تبست
خطبه های آتشین در کوفه و در شام داشت
با سیه روزان ظالم بخت نافرجام داشت
بعد قتل شاه دینش اشک او سیّال بود
جام جانش تا ابد از غصه مالامال بود
بس که اندر شهر شام از دیده مروارید سفت
جسم پاکش تا ابد از غصه اندر شام خفت
شد رهائی نوحه گر اندر عزا و می سرود
کلک او چون اُستُن حنانه می نالید رود
(اثرطبع استادحاج علی محمد رهائی شهرضائی)
تسلیت وفات حضرت زینب(سلام الله علیها)
آخرین نظرات